مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز | ||
چه اسفندها / آه / چه اسفندها دود کردیم / برای تو ای روز اردیبهشتی / که گفتند این روزها / می رسی از همین راه ! ... ( قیصر امین پور ) به پیشواز آمدن بهار مرکز شماره 2 سقز ، با گذاشتن سفره ی هفت سین برای اعضا ، و با دعوت از والدین آنان ، فعالیت قرائت قرآن مجید ، دف نوازی در مدح حضرت محمد ( ص ) ، شعر خوانی ، قصه گویی و خواندن دعای سال تحویل ، بازگویی خاطرات شاد از نوروز سالهای گذشته توسط اعضا و مربیان و والدین ، و اجرای سرود(( به پیشواز نوروز )) به صورت گروهی ، در کنار سفره ی هفت سین ، جشن کوچکی را برای اعضا برگزار نمودند .( ک . الماسی ) [ پنج شنبه 90/12/25 ] [ 10:30 صبح ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
با همکاری مرکز بهداشت شهرستان سقز ، ویژه برنامه ی پیشگیری از حوادث چهارشنبه سوری ، با حضور اعضای فعال مرکز و دانش آموزان مدرسه ی راهنمایی معراج و صد و بیست نفر ازکودکان مهد کودک گلهای زندگی ، به اجرا در آمد . طی اجرای این ویژه برنامه سرکار خانم احمدپناه ، مسوول جامعه ی ایمن مرکز بهداشت شهرستان سقز و مربیان فرهنگی مرکز ، به ارائه ی توضیحات کاملی پیرامون نحوه ی پیشگیری از حوادث چهارشنبه سوری پرداختند و در ادامه مسابقه ی نقاشی با عنوان ( نوروز شاد با رعایت نکات ) و مسابقه ی ادبی ( شهر ایمن ) و اجرای سرود به صورت گروهی با عنوان پرستوی بهار توسط کودکان مهدکودک گلهای زندگی ، به اجرا در آمد و از طرف مرکز بهداشت جوایزی به برگزیدگان مسابقات اجرا شده ، اهدا شد .( ک . الماسی ) [ یکشنبه 90/12/21 ] [ 11:50 صبح ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
سلام بر آنان / که در پنهان خویش بهاری برای شکفتن دارند / و می دانند هیاهوی گنجشک های حقیر / ربطی با بهار ندارد / حتی کنایه وار / بهار غنچه ی سبزی است / که مثل لبخند باید / بر لب انسان بشکفد / بشقاب های کوچک سبزه / تنها یک سین/ به سین های ناقص سفره می افزاید / بهار کی می تواند/ این همه بی معنی باشد ؟ .../ بهار آن است که خود ببوید / نه آنکه تقویم بگوید !!! ( سلمان هراتی ) امسال هم دارد کم کم بساطش را از تقویم پاک می کند، امسال برای چند تن از همکارانمان سال قشنگی نبود ، دارم صفحه های ذهنم را مرور می کنم که امسال برای چند نفر در وبلاگمان پیام تسلیت نوشته ام ، برای آقای گلی حصار ، برای آقای پور رضایی ، برای خانم قیمتی ، برای خانم محمدی ، و خدا می داند در صف آینده ی مرگ نام چه کسان دیگری نوشته شده است ...، یاد غلامرضا بروسان می افتم و همسر شاعرش که مرگ شعری شد بر پیشانی شان ، یاد دوستانی که سال 90 را با تلخی فراق عزیزان گذراندند.... ، دارم صفحه های ذهنم را مرور می کنم که امسال برای چند نفر پیام تبریک نوشته ام ... تولد کودکی ؟ پیوندی ؟ ... شاید بوده و من خبر نداشته ام ...شاید باشد و من باید منتظر سال 91 باشم و دعا کنم که پیامهای تسلیت کم باشد و پیامهای شاد ، باشد ... ! باشد که بنویسم .... ( ک. الف ) [ یکشنبه 90/12/21 ] [ 11:43 صبح ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
در حالیکه داشتیم بوی بهار را از در و پنجره می شنیدیم خبری تلخ شیرینی آمدن عید را به کاممان تلخ کرد ،باخبر شدیم که همکار ارجمندمان سرکار خانم فاطمه محمدی در سوگ از دست دادن خاله ی عزیزشان به سوگ نشسته اند ، یادمان افتاد که مرگ چقدر نزدیک است ، مرگ چقدر ساده است و دم دست ... مرگ چقدر راحت می تواند ما را از شر تمام دغدغه های زندگی به یکباره راحت کند ، از دست تمام حسرتها ، نبودها ، آرزوها ، ایکاشها ، .... مرگ چقدر ساده می تواند بساط عیش ما را بهم بزند و راستی که ما آدمها چقدر کوتاهیم در برابر مرگ ، در برابر مجلس ختمهایی که می رویم و از در که خارج می شویم دوباره به جهان پر دغدغه ی بی مرگ خودمان بازمی گردیم ... ما را هم در غم خود شریک بدانید و تسلیت همکاران مرکز شماره 2 سقز را بپذیرید .( ک . الف ) [ چهارشنبه 90/12/17 ] [ 11:6 صبح ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |