مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز | ||
این روزها آنقدر مرکز شلوغ است که حتی فرصت ندارم پیامهای وبلاگ را بخوانم ، به ندرت اگر فرصت کنم خبری را درج می کنم و می روم ، ساعت 2 که از خستگی راه خانه می گیرم ، فرصتی برای فکر کردن پیدا می کنم ، فکر کردن به اینهمه دغدغه که در آدمها می بینم و در شلوغی خیابانها ، این اثر را در شلوغی همین روزها نوشته ام ، هرچند که غمگین است و برایم یادآور یک حادثه ی تلخ ...: به قلم : کوثر الماسی . *** زیبایی ات / در بلوار انقلاب / پرت شد / و از تو تنها مشتی استخوان جمع کردیم/ ما پیکر پاره ی ترا / از میان هزاران آدم زنده / که ایستاده بودند تا با پیکرت عکس یادگاری بگیرند / از خونابه ی ریخته بر کف خیابان / به بیمارستان بردیم / لاجرم مرگ برایت یک صندلی گذاشت تابنشینی / و مرگ خودش / تکه های دست و پایت را بهم دوخت / تا شبیهه عکست شوی ، / بر جلد شناسنامه ای که فوت خورده بود / تو نمرده بودی / مادرم که ترا / پای پیاده تا بیمارستان دویده بود / مادرم که ترا / با خون و پیکر از هم جدایت / تا بیمارستان کشانده بود / مرده بود... / مادرم مرده بود ، / وقتی بیمارستان / برای تو / یک تخت خالی نداشت ! ....( کوثر الماسی ) [ یکشنبه 91/4/18 ] [ 11:18 صبح ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |