سلام بچه های عزیزم . امروز با هم کاردستی درست کردیم ، پرنده های شما من رو شاد کرد ، امیدوارم با دیدن عکستون خوشحال بشید . ( الماسی )

هر کس که می گوید : خداحافظ  ! .../

پشت سرش ،  /

 پشت سرش  : خشت ، خشت /

 انسانی را فرو می ریزد... /

انسانی که ایستاده است  ، /

خودش را می بیند که دور می شود .. /

خودش را می بیند که تکه تکه می شود .../

خودش را تکیه می دهد به در  ، /

خودش را " دیگر کشی " می کند  ! /

هر خداحافظی ،  /

در یک نفر ،  /

هزار کشته بر جای می گذارد ! ....

کوثر الماسی - خرداد ماه 1393.

سلام خانم مربی بچه ی من بیش فعاله آوردمش اینجا بلکه یک کم شما باهاش کار کنید بهتر بشه !

مربی : چشم

مادر بعدی : سلام ، خانم بچه ی من ریاضی و فارسیش ضعیفه ، شما می تونید روزی نیم ساعت باهاش کار کنید ؟ مربی : چشم .

پدر یکی از اعضای قدیمی : سلام خانم ، بچه ی من چهار پنج ساله می آد کانون ، من جای شما بودم ازش حق عضویت نمی گرفتم . مربی : سکوت !

برادری که خواهر کوچکترش را آورده برای ثبت نام : سلام خانم ، خواهر من خیلی خجالتیه ، اگه امکان داره باهاش کار کنید بهتر بشه ! مربی : چشم .

پدر و مادرتازه وارد : سلام خانم ، بچه ی ما لکنت زبان داره ، این تابستون آوردیمش خدمت شما  ، بلکه شما باهاش کار کنید بهتر بشه . مربی : چشم .

مادرهنرمند تازه وارد به مرکز : سلام خانم ، شما در چه سطحی کار می کنید با بچه ها ؟ چرخ سفال ندارید ؟ من می خوام خیلی تخصصی سفال کار بشه با بچه م ! ( لازم به ذکر است که بچه ش هم تا حالا و به عمرش دست به گل سفال نزده )

پدر تحصیلکرده : سلام خانم ، بنده فوق لیسانس  روان شناسی دارم از شهید بهشتی تهران ، این فعالیت های شما در کدوم طبقه از سطوح روانشناختی کودک قرار می گیره ؟ ( مربی در حال اندیشیدن ... و تعریف مجدد فعالیت ها طبق اصول کانونی ! )

والدینی که با کل ساعات مرکز مشکل دارند ، شما شیفت های دخترتان را بندازید سه روز فرد می گن چرا زوج ننداختید ، بندازید زوج  ، میگن چرا فرد نکردید ؟ مربی : چشم .

مادر نگران : خانم سلام ، این بچه م رو آوردم واسه ثبت نام ، یک دختر هم دارم فوق لیسانس زبان انگلیسیه ، شما مربی نمی خواهید ؟ حالا اسمشو بنویسید یک گوشه ، شاید لازم داشتید یک روز . مربی : چشم .

پدر عجول : سلام خانم ، من بچه م رو هیچ جا نفرستادم امسال ، این تابستون میفرستمش کلاس نقاشی کانون ، آخر تابستون نقاشیش خوب شده باشه ، مربی : چشم .

مادر شاغل : میشه بچه م روزایی که میاد کانون تا ساعت 2 بمونه ، آخه من تا 2 سر کار هستم . مربی : چشم .   

مادر مهربان : خانم سلام ، خانم بچه م به آفتاب حساسیت داره لطفا نزارید بره حیاط اصلا .  ( مربی در حال تصور شلوغی و هیاهوی روزهای تابستان و مواظبت از بچه ی مذکور : چشم .)

والدین سوال پیچ : خانم سلام ، چرا حق عضویت بالاست ؟ چرا مرکز وسط شهر نیست ؟ چرا فعالیت ژیمناستیک ندارید ؟ چرا باشگاه ندارید ؟ چرا آموزش کشتی ندارید ؟ چرا فعالیتهای ورزشی برای بچه ها نیست ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟ ( مربی در حال اندیشیدن به 40 فعالیت کانون  !!!! : چشم )

والدین عکاس : سلام خانم ، بنده مربی مهد کودک  هستم ، میشه از کاردستی ها عکس بگیرم ؟ کاردستی های ثنا رو بهش پس بدید بیاره خونه ، ازش واسه نمونه کار برای بچه های خودمون  استفاده کنیم ، مربی : چشم .

و الی آخر ....

( ک . الماسی )

مدیر کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کردستان سرکار خانم سهیلا شیخی و جمعی از کارشناسان استان ، در اقدامی  نوع دوستانه  به یکی از اعضای مرکز شماره 2 سقز ، عروسک و کتاب هدیه کردند ، این هدایا به دلیل استقامت و تلاش این کودک  ، در جنگ با بیماری اش و همچنین حضور فعال این کودک در فعالیتهای کانون ، علیرغم اوضاع وخیم جسمانی و بیماری شدیدش به وی اهدا شده است .لازم به ذکر است که این کودک 9 ساله ، بدلیل بیماری شدیدش چندیست از رفتن به مدرسه باز مانده است اما همچنان در فعالیتهای مرکز مشارکت و حضور فعال دارد.

 خانم پروین فرخی مسوول مرکز شماره 2 سقز با همراهی مربی هنری مرکز خانم سرگل رشید پور به معرفی فعالیتهای مرکز برای دانش آموزان پسر دبستان بوعلی سینا در اواخر اردیبهشت ، پرداختند ، این معرفی با هدف جذب و نگه داری اعضا  در تابستان و با دعوت از طرف مدیر و اولیای تربیتی مدرسه صورت گرفته است .