سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شما هم با ما موافقید که برنده ترین زبان انتقاد زبان طنز است ؟ پس اگر با ما هم فکر و هم نظرید ، طنز کوتاه زیر را نیم نگاهی بیندازید و بجای اینکه از بیکاری بعدازظهر های مراکزتان شکوه کنید و از کسری خواب شیرین بعدازظهرتان بنالید یک نیم نگاهی هم به نقطه نظرات ما بیندازید و دعا کنید با این نوشته از جمع شما کم نشویم  !...

داشتیم زندگی خودمان را میکردیم ، هنوز خستگی روزهای تابستان از تن مان در نیامده بود و همه اش منتظر بودیم که کانون با یک خبر خوشی ما را دوباره سرحال بیاورد ، از بس که هر ماه ما با یک برنامه ای ، جشنواره ای ، مسابقه ای ، دوره ای ، شیوه نامه ای ، ویژه برنامه ای  ، حسابی سرحال می آییم  !!!  خلاصه خبر رسید که این آموزش و پرورشی های همسایه ی ما  ، پنج شنبه ها هم تعطیل هستند ، ما که اصلا به فکر و ذهن و خیالمان نرسید که ما هم خدا نکرده ، زبانم لال ، گوش شیطان کر ، مثل این آموزش و پرورشی های همسایه یمان شویم ! اصلا ! ... حتی فکرش هم محال بود  برای تک تک ما کانونی ها... از بس که ما عشق به بچه ها داریم و نمی خواهیم حتی یک ثانیه از اوقات فراغت بچه هایمان بیخودی و الکی تلف شود ، تازه  حتی اگر به ما می گفتند پنج شنبه ها  شما هم مثل این آموزش و پرورشی های همسایه یمان تعطیل هستید ما خودمان قبول نمی کردیم ، یک اعتراضی می کردیم که حتی این آموزش و پرورشی های همسایه ی مان هم وجدان درد بگیرند و بگویند ما هم مثل این کانونی ها اصلا و ابدا با هیچگونه تعطیلی  موافق نیستیم !! با وزش هر باد و باران ، با آمدن هر گردو غبار محلی و غیر محلی ، با بارش اولین و چندمین برف زمستانی ، سه ماهه تابستان ، بارش هر نم نم باران ،  در روزهای میان تعطیلی ، تابش شدید آفتاب ، چهارده بدر ، و ...ما هم مثل این کانونی ها می خواهیم برویم سر کار ... البته ما کانونی ها که از این تعطیلی ها نداریم اصلا نه حسودیمان می شود و نه می خواهیم که این آموزش و پرورشی های همسایه ی ما ، مثل ما شوند ، بالاخره ما از روز ازل ضد سرما و گرما و ضد خستگی ، ضد گرد و غبار ، ضد خواب و استراحت ساخته شده ایم و دلیلی ندارد که به حال آنها غبطه بخوریم بلکه خیلی هم خوشحال هستیم که اینقدر پر انرژی ساخته شده ایم . .. بگذریم داشتیم زندگیمان را می کردیم که همه اش منتظر خبر خوشی بودیم ، که از در نه ! از پنجره یک خبر خوش و مسرت بخش برایمان رسید ، تغییر ساعات کاری مراکز ، خبر خوش بعد از خستگی تابستان حسابی ذوق زد ه یمان کرد ، خواب بعدازظهرمان از دستمان رفت ، ساعت 10 که آمدیم مرکز نمی دانستیم باید ناهار بخوریم یا صبحانه ؟ یا هیچکدام ؟  یا بگذاریم ساعات 4 عصرانه ؟ یا تا برسیم خانه یکسره صبحانه و ناهار و شام را با هم بخوریم ؟  خلاصه ترجیح دادیم یک 10 روزی دندان روی جگر بگذاریم و ببینیم می توانیم ضد غذا هم شویم که بعد از گذشت 10 روز دیدیم که می توانیم  ! از بس که ما کانونی ها انرژی داریم و اصلا به هیچ ارگانی حسودیمان نمی شود که همه چیزشان سر وقت است ! ( البته ما کانونی ها هم خیلی چیزهای سر وقتی داریم مثلا همین حقوق ها که دقیقا روز سی ام هر ماه واریز می شوند  )  ،  تازه خیلی از ارگانها ساعات نماز و ناهار هم دارند و حتی ناهار هم دارند ! ولی ما که اینقدر پر انرژی هستیم چه نیازی داریم اصلا غذا بخوریم ؟جانم برایتان بگوید که اعضایی که داشتیم هم از دستمان در رفتند چون مثل این آموزش و پرورشی های همسایه مان ظهر ها استراحت می کردند و نمی آمدند کانون تا ما برایشان فعالیت فرهنگی و هنری و ادبی اجرا کنیم . این قصه ادامه دارد و ما هنوز یک لیست خرید دستمان مانده که نمی دانیم صبح برویم بخریم یا ظهر ؟ بچه هایمان هم که دارند با شلختگی و بی نظمی خانه و کار ما راه می آیند و هیچ عیبی ندارد که ما اصلا فرصت نمی کنیم به زندگی شخصی خودمان برسیم ، ... از بس که ما انرژی داریم ...!!! از بس که ما ضد خستگی هستیم !!! ( ک. الف )


[ سه شنبه 90/8/10 ] [ 2:49 عصر ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 47
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 519866