سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشسته ایم و کتابهای تازه رسیده به مرکز را ثبت می کنیم ، جوانی از در کانون وارد می شود ، عضو قدیم مرکز شماره یک بوده و امروز پس از گذشت سالها ، آمده تا خاطرات کودکیش را مرور کند ، دیروز سری به مرکز شماره یک زده و امروز مهمان ماست . عادل غفوری ، عضو کودک دیروز ، امروز دانشجوی رشته ی پرستاری است ، دانشگاه سنندج او را به خود پذیرفته و لبخندی حاکی از نشاط و خوشحالی از جایگاه اکنون ایشان ، بر لب ما نشانده ، جوانی که دارد ترم چهار دانشگاه را پشت سر می گذارد و سری به خانم فرخی و خانم رشید پور مرییان دلسوز قدیمش زده است .... ، چه حس و حال قشنگی سراغ یک مربی می آید وقتی این بچه ها دوباره سراغت می آیند ، اما این بار قد کشیده اند ، ریش و سبیل در آورده اند ، ازدواج کرده اند ، عروس شده اند ، یا گوشه هایی از این جهان پهناور پهلو گرفته اند ... آقای عادل غفوری دوباره به کلاس سفال می رود ، دست به گل می زند و چند ساعتی مهمان کودکی اش می شود و ما را لبریز از شور و نشاط می کند و می رود تا ما بنشینیم و به خودمان بگوییم : این قافله ی عمر عجب می گذرد ... ما پیر شده ایم یا بچه هایمان زود بزرگ شده اند ؟!...


[ سه شنبه 90/6/29 ] [ 12:21 عصر ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 519839