سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادم هست سالها پیش که مربی ادبی سی ساعته بودم و آخر هرفصل ، در فرم های گزارش فصلی گم می شدم ..... در بین شعرها و داستان های بچه ها ...، بخش ادبی مراکز ، اعضای نابی دارد که سرچشمه های خلاقیتند ، این بدان معنا نیست که سایر بخش ها خالی از این موهبت باشند  ، اما من فکر می کنم کسانی که با قلم سروکار دارند ، رساترند . بخاطر آوردم  که سالها پیش که برای کلاس ادبی ام  پانل خریده بودند ، کارشناس ادبی مان وقتی من در مرکز نبودم ، و برای بازدید آمده بودند شعری از خودش را به پانل چسبانده بود و پانل را افتتاح کرده بودو رفته بود .... ، آن شعر را به خاطر ندارم اما توجه و مهربانی آن خانم کارشناس در حافظه ی حسی من تا امروز مانده است ، و چه قدر خوب است که آدمها همیشه بتوانند از خودشان فارغ از حسادت ها ، رقابت ها ، و گاها تنش ها ....ردی به جا بگذارند ، ردی از خوبی ها .... ردی از ملاطفت ها ...( ک . الماسی) .

 

عطر غزل

 

تو بی رنگ / همچون آب چشمه ای پاک و زلال ...

ومن سبدی در دست / آواره ترینم

و تو پر از آرامش فصل بهار

و من  در تپش جاری نور و نسیم

 روی گلبرگهای گلدان خالی ام

عطر غزل کاشتم

 و تو سبدم را پر از آواز مهربانی کردی

و هنوز هم گلدانم بوی باران می دهد....

( شعر از : شب بو حسینی - مربی ادبی مرکز شماره 2 سقز ) 



[ شنبه 94/3/9 ] [ 9:45 صبح ] [ نویسنده :مرکز فرهنگی هنری شماره 2 سقز ]
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 85
کل بازدیدها: 521397